کیهان

... چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم ...

کیهان

... چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم ...

اصولگرایان غیر از احمدى نژاد کاندیداى دیگرى ندارند

رئیس مجلس شورای اسلامی از منتفی شدن انتخاب نامزدی غیر از احمدی نژاد درمیان اصولگرایان خبر داد.

به گزارش خبرگزاری ها علی لاریجانی دیروز درحاشیه کنفرانس حمل ونقل و ترافیک در هتل المپیک تهران در گفتگو با خبرنگاران در پاسخ به سوالی درباره نتیجه جلسه ای که با حضور برخی از شخصیت های اصولگرا در منزل علی مطهری نماینده تهران برگزار شده بود، گفت: در این جلسه معلوم شد که طرح آقای مطهری امکان پذیر نیست و لذا منتفی شد.

لاریجانی توضیحات بیشتری درباره طرح مطهری ارایه نکرد و فقط گفت: در جلسه مذکور قالیباف هم حضور داشته است.

علی مطهری پیش از این گفته بود که به دنبال طرحی برای انتخابات آتی ریاست جمهوری است که براساس آن یک نامزد اصولگرا غیر از احمدی نژاد کاندیدا شود و یک چهره شاخص دیگر سمت معاون اولی او را برعهده گیرد.

لاریجانی همچنین در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اینکه گفته می شود در فراکسیون اصولگرایان اراده ای حاکم است که مانع از اعلام حمایت آن از نامزدی یک فرد اصولگرا در انتخابات می شود، گفت: هیچ اراده ای حاکم نیست بلکه در مجلس دمکراسی کاملا حاکم است و هیچکس نمی تواند نظری را به دیگران تحمیل کند. وی افزود: اینکه مجلس به عنوان یک قوه مستقل در انتخابات قوه مجریه دخالت کند را مناسب نمی دانیم همانطور که دخالت قوه مجریه در انتخابات قوه مقننه درست نیست.» لاریجانی خاطرنشان کرد: «جایگاه مجلس به عنوان یک قوه مستقل طوری نیست که بخواهد در کار قوای دیگر دخالت کند.»

آمریکا متهم اصلى کشتار زائران حسینی(ع) است

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی حادثه مصیبت بار تروریستی در عراق و شهادت مظلومانه زائران حسینی پیام تسلیتی صادر فرمودند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن کامل پیام ایشان به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حادثه مصیبت بار  تروریستی در عراق و شهادت مظلومانه زائران حسینی و راهیان حرم دوست، دلهایی را غمزده و عزادار کرد که به عشق خاندان پیامبر می تپد و سعادت و فلاح را در پیروی از محمد و آل محمد صلی الله علیه و علیهم می داند.

روسیاهانی که دست به خون این مظلومان آغشته و مرتکب این جنایت بزرگ شده اند،  بدانند که رضایت شیاطین انس و جن را بر خشنودی اولیاء الهی ترجیح داده و خود را در آتش قهر و خشم خدای عزیز و قهار افکنده اند، و ان جهنم لمحیطه بالکافرین.

دستهای پلید و مغزهای شریری که این تروریسم کور و بی مهار را در عراق بنیان نهاده اند نیز بدانند که آتش به دامان خود آنان خواهد گرفت و مانند برخی دیگر از کشورهای اسلامی، نیت شوم آنان بیش از همه، گلوی خودشان را خواهد فشرد.

متهم اصلی در این جنایت و نظائر آن، نیروهای امنیتی و نظامی آمریکایند که به بهانه مقابله با تروریسم، کشوری اسلامی را ستمگرانه اشغال کرده و دهها هزار انسان را در آن به خاک و خون کشیده و روز به روز ناامنی را در آن افزایش داده اند.

رشد علف های هرزه و زهرآگین تروریسم در عراق، بی گمان در سیاهه جنایات آمریکا نوشته می شود و دستگاه های اطلاعاتی آمریکایی و اسرائیلی نخستین متهمان آنند.

انتظار ما از دولت عراق آن است که با این جنایات به مقابله ای جدی برخیزد و امنیت زائران عتبات عالیات را به طور کامل تامین کند.

کشتگان این حادثه، شهیدان زیارت بارگاه حسینی اند و پاداش آنان نزد خدای عزیز و رحیم است ان شاء الله، ولی دل های بازماندگان و دوستداران، مالامال از غم است. اینجانب به همه داغداران این حادثه به ویژه خانواده ها و بازماندگان عرض تسلیت می کنم و شفای مجروحان را از خداوند منان مسئلت می نمایم.

سیدعلی خامنه ای

طالبان با پول و اسلحه آمریکا جان گرفته است

رئیس سابق  سازمان اطلاعات نظامی پاکستان که از وی به عنوان معمار شکل گیری طالبان یاد می شود فاش کرد، نیروهای آمریکایی شبه نظامیان طالبان در پاکستان را مسلح می کنند. ژنرال «حمید گل» اظهار داشت، آمریکایی ها به عناصر طالبان در پاکستان سلاح و تجهیزات تحویل می دهند و این کمک ها در چارچوب طرح ایجاد درگیری میان جوانان و دولت پاکستان صورت می گیرد. گل که در دهه 1980 واسطه انتقال سلاح از آمریکا به عناصر طالبان در افغانستان بود، از آمریکا خواست به اشغال افغانستان و دخالت در پاکستان خاتمه دهد، در غیر این صورت، مردم پاکستان دست به انقلاب می زنند.

ادامه مطلب ...

خبر ویژه: الگوبردارى از انقلاب هاى مخملى غرب اینجا با رنگ سبز!

ستاد میرحسین موسوی اخیراً با الگو گرفتن از مدل انقلاب های مخملی که با حمایت و برنامه ریزی آمریکا در آسیای میانه رخ داد، تصمیم گرفته تبلیغات انتخاباتی خود را به رنگ «سبز» در بیاورد.

بر اساس برخی گزارش ها مسئولان ستاد انتخاباتی موسوی قصد دارند در برخی مناطق کشور که امکان سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم بیشتر است، در بین زنان شال سبز توزیع کنند به مردان پیراهن (تی شرت) سبز بدهند و میان جوانان مچ بند سبز پخش نمایند. همچنین ستاد موسوی تصمیم گرفته است روز دوم خرداد یک گردهمایی وسیع در یکی از ورزشگاه های تهران برگزار کند.

در حالی که موسوی طی روزهای گذشته به انتقاد از آنچه «استفاده ابزاری اصولگرایان از اعتقادات دینی مردم» می نامید پرداخته، مشخص نیست چگونه خواهد توانست این اقدام ستاد خود را توجیه نماید.

وارد کنندگان پرتقال اسرائیلى تحت تعقیب قرار گرفتند

وزارت بازرگانی با واردکنندگان کالاهای غیرمجاز برخورد می کند. پلمب چندین سردخانه بخش خصوصی که اقدام به نگهداری پرتقال های اسرائیلی کرده اند نشان از دقت و سرعت عمل وزارت بازرگانی دارد.

محمدصادق مفتح معاون وزیر بازرگانی در جمع خبرنگاران درباره  ورود و توزیع پرتقال با برند اسرائیل گفت: بازرسان این وزارتخانه هر واحد صنفی را که این پرتقال ها را توزیع کنند پلمب خواهد کرد. وی در عین حال یادآور شد: طبق برنامه چهارم توسعه، واردات هیچ کالایی نیاز به اخذ مجوز ندارد و بعید می دانم این پرتقال ها از مبادی رسمی وارد کشور شده باشد.

مفتح گفت: اگر کسی بتواند ثابت کند این پرتقال ها از مبادی رسمی وارد کشور شده جایزه دریافت می کند.

نظام توزیع

مفتح در ادامه این گفت وگو خاطر نشان کرد: با عملیاتی شدن طرح اصلاح نظام توزیع، امسال کشور شاهد نقطه عطفی در نظام توزیع خواهد بود. وی افزود: این طرح در چندین مرحله اجرا می شود که توزیع روغن نباتی  و مواد دخانی تا پایان اردیبهشت ماه اصلاح و ساماندهی خواهد شد.

وی با بیان اینکه اصلاح نظام توزیع موجب ایجاد شفافیت در توزیع کالا و ممانعت از هرگونه توزیع غیرمجاز می شود، گفت: کالاها در سیستم شبکه توزیع در دو مرحله و دوره شش ماهه ساماندهی می شوند.

وی از انواع روغن نباتی، ماکارونی، صنایع شوینده و آرایشی، سلولزی، نوشابه های گازدار، آبمعدنی و انواع محصولات دخانی به عنوان کالاهایی که در مرحله اول شبکه توزیع ساماندهی می شوند نام برد.

مفتح ادامه داد: از این هفته با فراخوان از سه عنصر اصلی حوزه پخش (بنکدار، تولیدکننده و شبکه پخش) بخش نخست کار آغاز می شود.

وی با تصریح بر اینکه محدودیتی برای دادن مجوز وجود ندارد افزود: متقاضیان در صورت دارا بودن شرایط و استانداردهای لازم، نرم افزارهای مورد نیاز را دریافت می کنند.

معاون وزیر بازرگانی همچنین گفت: در زمان حاضر نظام توزیع در سه نوع کالا همچون آرد، شیر یارانه ای و کالاهای کالا برگی (مانند روغن، شکر و برنج) ساماندهی شده و مدت زیادی است که امکان رهگیری این کالاها وجود دارد.

به گفته وی، براساس مصوبه هیئت وزیران سه گروه تولیدکننده یا وارد کننده، بنکدار و واحدهای صنفی دارای مجوز در طرح اصلاح نظام توزیع کشور قرار می گیرند و هرگونه فعالیت پخش و توزیع خارج از این شبکه غیرقانونی بوده و متخلفان به تعزیرات معرفی می شوند.

وی با بیان اینکه تامین کنندگان موظف هستند کالای مورد نیاز خود را در قالب این شبکه تهیه کنند یادآور شد: تولیدکنندگان و واردکنندگان موظف به توزیع کالای خود از طریق شرکت های پخش هستند. هرگونه توزیع خارج از شبکه کاری اصناف تخلف محسوب می شود.

انتقاد شدید خداداد عزیزی: قطبى امنیت کشور را زیر سؤال برد

خداد عزیزی

خداداد عزیزی ملی پوش اسبق تیم ملی به انتقاد شدید از انتصاب افشین قطبی به عنوان سرمربی تیم ملی پرداخت و گفت: به این آقا حتی نباید اجازه می‌دادند وارد ایران شود چه برسد به اینکه در تیم ملی سرمربیگری کند.

خداداد عزیزی گفت: برای فوتبالمان متأسفم که فردی را به عنوان سرمربی انتخاب می‌کند که امنیت اجتماعی‌مان را زیر سؤال برده است. قطبی همان کسی است که چند هفته قبل با حضور در یک شبکه خارجی جدا از زیر سؤال بردن ساختار فوتبال ایران، امنیت کشورمان را هم زیر سؤال برد. بنده متعجم که چگونه به چنین آدمی پست حساس سرمربیگری تیم ملی را می‌دهند، زیرا حتی نباید اجازه می‌دادند او وارد ایران شود. اگر یک خارجی امنیت کشورمان را زیر سؤال می‌برد می‌گفتیم خارجی است اما این آقا که ادعایش می‌شود ایرانی الاصل است چرا این کار را انجام داد؟ به نظر من قطبی اصلاً ایرانی نیست، او یک آمریکایی است یا کره ای و شاید هم اماراتی!

خداداد عزیزی درباره کارنامه قطبی نیز گفت: کسی که پرسپولیس را با بهترین نفرات و امکانات به زمین زد و آخر سر هم فرار را بر قرار ترجیح داد حالا چگونه می‌خواهد تیم ملی ایران را در گذرگاه سخت جام جهانی همراهی کند و ما را به آفریقای جنوبی ببرد؟ ضمناً اگر پرسپولیس سال قبل قهرمان شد آن قهرمانی حاصل یک مدیریت خوب بود. بازیکنان فصل قبل پرسپولیس خیلی خوب انتخاب شده بودند و در واقع خریدهای این باشگاه عالی بود وگرنه قطبی کاری نکرد و چه بسا هر مدیر دیگری غیر از کاشانی بود قبل از پایان لیگ عذر این مربی را می‌خواست. خداداد در انتها گفت: دیگر نمی‌دانم چه بگویم چون فایده ای ندارد. همین آقای قطبی طی ماه‌های اخیر انواع و اقسام کانال‌ها را زد تا صاحب تیم شود، اما حتی یک تیم اماراتی به او ندادند، حالاچگونه است که بهترین تیم ایران را به دست او می‌سپارند؟!

پای کتل اصلاحات (یادداشت روز کیهان)

«ائتلاف اصلاحات، کشتی نوح را می ماند. همه نوع موجودی در آن هستند». خاطرم نیست اول بار چه کسی از میان داعیه داران اصلاحات این تعبیر را درباره جبهه پرتناقض مذکور به کار برد. اما هرچه بود واقعیت بود. طی دهه گذشته مسلمان، انقلابی پشیمان، تجدیدنظرطلب، مارکسیست، ملی گرا، نهضتی، توده ای، لیبرال، لائیک، سکولار، روند جدایی، منافق، سلطنت طلب، جمهوری خواه و... هرکس از هر فرقه ای از راه رسید خود را دوم خردادی خواند و سوار کشتی اصلاح طلبی شد. متولیان رسمی هم به دلایل مختلف، خیلی متعرض کسی نشدند تا کار به آنجا رسید که بارها به ناخدای کشتی گفتند یا با ما باش یا پیاده شو! بعد هم هرکس در گوشه ای به سوراخ کردن کشتی (اصلاح طلبی!) همت گماشت، تا شد آنچه شد. تخته پاره های مانده پریشان بر روی آب.

گویا دوباره می خواهند کشتی بسازند و بر پهنه سیاست بیفکنند و باز ندا دردهند که سیاست را کشتی بانی دگر آمد. در این 6 سال گذشته کشتی شان با رأی مردم، 6 بار به گل نشسته است؛ 2 بار انتخابات مجلس، یک انتخابات ریاست جمهوری، 2 بار انتخابات شوراها و یک بار انتخابات خبرگان. و این برای یک مجموعه سیاسی اگر دنبال هجو و سبک کردن خود نباشد، تجربه عبرت آموز پرهزینه ای است تا به تعبیر خودشان بتوانند از «استراگیجی» برون آیند، کوهی از کلاف تناقضات را یکی یکی گره بگشایند و یکسویه کنند. آنجا تازه اول راه است: امکان دیالوگ با افکار عمومی و جلب اعتماد آنان.

حتی ذکر فهرستی از تناقضات «تدبیر پنبه کن» در میان جبهه اصلاحات سرسام آور است، که اساساً نطفه این جبهه با تناقض بسته شده، در تناقض بالیده و زاده و با یک بار پیش از این در تناقض مرده است، آنگونه که زعما و حکمای جریان نظیر آقایان بهزاد نبوی و سعید حجاریان معاینه کرده و شهادت داده اند. بنابراین اکنون که میل به زایشی دوباره در میان است، پیشاپیش باید تدبیر کرد که مرده به دنیا نیاید یا دچار سقط جنین نشود. باید پیش از هر چیز برخی بیماری های خطرناک را معالجه کرد و به برخی پرسش ها و تناقض ها پاسخ گفت تا بعد!

1- سخت است باور اینکه این طیف از فعالان سیاسی به وجود بیماری باور داشته باشند. آقای خاتمی 16 آذر 83 وقتی از سوی برخی عناصر تندرو در دانشگاه تهران مورد بی احترامی قرار گرفت، فی المجلس فریاد برآورد که «از درون اردوگاه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد» اما پس از 4 سال اکنون در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی می گوید «بهترین و یکی از لذت بخش ترین لحظه های زندگی من روز 16 آذر 83 بود که تعدادی دانشجو اعتراض کردند و سخنان تند به زبان آوردند». سخن بر سر تحمل مخالف- در عین مرز داشتن با او- نیست بلکه بر سر این است که آن روز صدای دشمن پس از 7 سال معرکه گردانی عوامل آن و صرفاً به خاطر تند شدن به شخص آقای خاتمی شنیده و هشدار داده شد و امروز از همان «صدای نفوذ دشمن در اردوگاه اصلاحات» به عنوان لذت بخش ترین لحظه ها یاد می شود و اینک تحریک کنندگان و سامان دهندگان اصلی افراطی گری مورد نظر آقای خاتمی در جبهه اصلاحات، جزو ستاد اولیه ای شده اند که قرار است دیگران را به راه آورد. وگرنه چند تا جوان ساده دل اغوا شده که به خودی خود شأنیت و اهمیتی ندارند.

باید پرسید جناب خاتمی که به درستی طی سال گذشته چپ روی به نام خط امام و تنه زدن به لیبرالیسم تحت عنوان اصلاحات را انحراف های مهم تلقی می کردند اکنون تصور می کنند افراطیون این جبهه بازنشسته شده اند. حضار در ستاد که چیز دیگری را تداعی می کنند. اگر آقای یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات در گفت وگو با نشریه شهروند امروز تصریح کرد «روشنفکری در ایران بیمار است... من بارها به برخی احزاب اصلاح طلب گفتم که شما نمی توانید هم حاکم باشید و هم اپوزیسیون» که این یکی از معضلات و بن بست های اصلی برخی حامیان دروغین و ناصادق آقای خاتمی بود، آیا اکنون این بیماری منافقانه مرتفع شده است. آیا تندروهای طرفدار خروج از حاکمیت(علیه حاکمیت) و عبور از خاتمی در جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین که سخیف ترین خطاب ها و اهانت ها را به او روا داشتند، اکنون توبه کرده و ابراز ندامت می کنند. و اساسا اگر ده ها و صدها مسئله و احتمال هم حل شد و آقای خاتمی یا نامزد دیگری از سوی این جریان رأیی آورد، آیا دیگر از حیثیت او عبور نخواهند کرد؟ آیا مرزبندی با جریان هایی نظیر گروهک نهضت آزادی که همین اواخر به بدترین وضع اقدام به دریوزگی نسبت به دولت و صدای آمریکا کرد، احیا شده یا اساساً به هم ریخته است که نشست های منظم هماهنگی با برخی از پدرخوانده های مشارکت برگزار می کنند؟ آیا دیگر قهرمان کشی در میان نیست؟

2- مردم را باید در تبلیغات بشارت داد. این چه شروع مهیجی است که برادر تنی آقای خاتمی- دبیرکل سابق مشارکت- 7 تیر امسال در مصاحبه با روزنامه اعتماد بگوید «شاید یکی از دلایل عمده ای که خود آقای خاتمی کاندیداتوری را رد می کند همین است که می گوید نفس آمدن دوباره من، نشانه وجود یک بیماری مزمن سیاسی در کشور است. او احساس می کند نکند آمدنش این بیماری را مزمن کند... اساس کار این است که فردی که رئیس جمهور بوده، وقتی آمد- حتی اگر یک بار کاندیدای ریاست جمهوری شده باشد- و موفق هم نبود، این بیماری خیلی بدی است که دوباره بیاید و کاندیدا شود. بنابراین من هم قبول دارم بازگشت به آقای خاتمی نوعی عقبگرد است... ما به عملکردهای ایشان انتقادهایی داریم اما به این نکته در حزب رسیدیم که استراتژی او کامل تر از استراتژی ما بوده است. این حرف به مفهوم تندروی ما نیست. استراتژی او موزون تر(!) بوده است». شبیه همین تناقض را روزنامه کارگزاران 18تیر ماه مورد هشدار قرار می دهد آنجا که در سرمقاله خود می نویسد «3 سال پیش خاتمی در آخرین روزهای کار خود و در حالی که احمدی نژاد آن طرف تر بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده بود، نشستی با تنی چند از روزنامه نگاران در سعدآباد داشت و در آن نشست ورود مجدد هاشمی رفسنجانی به صحنه انتخابات را به دلیل نگاه منفی افکار عمومی نسبت به تکرار دوره حضور در این جایگاه اشتباه دانست و گفت برخی این حضور را چسبیدن به قدرت تلقی می کردند».

زعما و نظریه پردازان و سخنوران جبهه اصلاحات وقتی پای نظریه و حرف و پز روشنفکری به میان می آید، مدعی اند باید از وضع قحط الرجالی و فقر شخصیت و قائم به شخص بودن خارج شد، پارلمان اصلاحات راه انداخت، به صورت دموکراتیک و جمعی برنامه و راهبرد نوشت، نامزد ساخت، کادر تربیت کرد و... اما به عرصه عمل که می آیند عوارض بیماری پیش گفته رخ می کند، هنوز بحث و صحبتی در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات آغاز نشده و غایت و برنامه ای فراهم نیامده، شماری از پدرخوانده های حرفه ای جبهه اصلاحات، نامزدی خاتمی را هم به وی و هم به احزاب دیکته می کنند و آن را رسالت و ضرورت تاریخی می خوانند و غیر این را مقابله با اصلاح طلبی معرفی می کنند. یکی از همین آقایان در اظهارنظری جالب به ایسنا(11تیر87) گفته است «در صورت حضور آقای خاتمی، ائتلاف خود به خود شکل می گیرد». آیا حق نباید داد به «شهروند امروز»ی ها- شرقی های سابق که یک بار در سال 84 پریدن از ارتفاع بدون چتر نجات را تجربه کردند- که هشدار دهند رفقا! گویا شما قصد پریدن از آسمان خراش و شکستن استخوان دارید نه سیاست ورزی با هدف پیروزی. و باید حق داد به سعید حجاریان که هشدار دهد بی قاعده و بی رمق وارد گردنه سیاست و انتخابات شدن را بی فایده بخواند و بگوید «نمی توان با بسیج پوپولیستی در انتخابات گمان کرد می توان این کتل را رد کرد. خوراندن جو پای کتل، کاری که در قدیم بعضی چاپاردارها با قاطرهای هودج بر پشت می کردند، بی فایده است». بالاخره انتخابات موقع شکوفایی و رونق احزاب است یا دوره تحمیل مطامع پدرخوانده ها بر احزاب و منکوب و مطیع کردن آنها؟

3- صدای خبرنگار روزنامه اعتماد حتما هنوز در گوش بسیاری از اصلاح طلبان زنگ می زند که سال گذشته در آستانه انتخابات مجلس به تاج زاده گفت «من معنی این حضور معترضانه را نمی فهمم، قبلا هم از تعابیر متناقض مانند آرامش فعال استفاده کردید آخر سر هم کسی نفهمید منظور چیست. تعبیر حضور معترضانه تعبیر منافقانه ای است. مردم از شرکت در انتخابات و تخطئه آن احساس عدم صداقت می کنند.»

اگر تندروهای مدعی اصلاحات آن روز با تمام غرور و امید ادعا کردند رئیس جمهور تدارکاتچی است و 20 درصد اختیارات بیشتر ندارد و نمی تواند کاری انجام دهد، امروز در کمال ناامیدی و بی اعتباری دنبال کدام غایتند؟ آیا صورت مسئله عوض شده یا آنها دگرگون شده اند؟ برخی از این تندروها، هنوز نه به بار است نه به دار، خاتمی را تخطئه می کنند و گذشته اش را زیر سؤال می برند و همکاران آنها در عین حال مشغول دعوتند. در این پروژه خاتمی توأمان دعوت و تخطئه می شود تا در صورتی که در حلقه گرفتار آمد، تحت فشار روانی ممتد باشد و مجبور به تندروی هایی شود که اساساً در طبع و باور و اعتقاد او نیست.

4- سهم خواهی و گروکشی یکی از بیماری هایی بود که دولت خاتمی را از پای درآورد. اکنون با گرد هم آمدن اکثریت قریب به اتفاق مؤتلفان سابق، باید این پرسش را پاسخ گفت که سابقه داران سهم خواهی، آیا توبه کرده اند و برای رضای خدا و خلق آستین بالا زده اند؟ آیا قرار است کشور به 12 سال قبل بازگردد و درجا زدن و عقبگرد را از نو شروع کند؟

5- بودن نام خاتمی در تبلیغات و فهرست انتخاباتی اصلاح طلبان به ویژه در تهران (انتخابات مجلس هشتم) هیچ گرهی از کار فروبسته آنان نگشود. اگر این نام گره گشا و شفابخش بود، چرا در مرحله دوم انتخابات، بی سر و صدا از پای فهرست ها پاکش کردند و اگر موثر نبود که حذفش کردند، اکنون چرا باید افاقه کند؟ به گمانم چوب حراجی بود که بر حیثیت آقای خاتمی زده شد. حیثیت اساسا برای خرج کردن است اما اعتماد به رندان دغلبازی که پیش از این سر بزنگاه از هر دشمن دشمن تر عمل کرده اند و سپردن خود به دست آنان، هرچه باشد، نامش تدبیر نیست.

خجالت نکشید ! توبه کنید !

 

اخیراً یکی از روحانیون مدعی اصلاحات و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز طی سخنانی در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) که از سوی آیت الله طاهری امام جمعه سابق اصفهان و جمعی از مدعیان اصلاحات در این شهر برپا شده بود، زبان به هتاکی و فحاشی کم سابقه ای علیه آیت الله مصباح یزدی گشوده است. سخنان این مدعی اصلاحات که چند ماه قبل نیز با تحریف نظر صریح حضرت امام درباره نهضت آزادی تلاش کرده بود سوابق ضد امامی و ضد انقلابی این گروهک منحرف را پاک کند! ارزش نقد ندارد ولی از آنجا که مدتی است جریان مدعی اصلاحات به تلویح یا تصریح از دیدگاه انحرافی جدایی دین از سیاست حمایت کرده و نظرات امام راحل(ره) را مخصوصاً به نفع این حرکت ضد انقلابی تحریف می کند و در همان حال دانشمندانی را که به دفاع از خط مبارک حضرت امام(ره) و مخالفت با دیدگاه انحرافی جدایی دین از سیاست برخاسته اند به باد فحش و ناسزا می گیرد، اشاره به نکاتی در این باره ضروری به نظر می رسد.

1- ابتدا به این نمونه ها توجه کنید؛

«تفکر شیعه موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است»!، «قوانین اسلامی متعلق به 14 قرن پیش است و جوابگوی مشکلات جوامع در زمان حال نیست»! «فرهنگ شهادت طلبی باعث ترویج خشونت می شود»، «انقلاب اسلامی شبیه استبداد قجری است»! «هیئت های مذهبی منشا خشونت هستند و بسیجی ها اعضای تشکیل دهنده این هسته ها می باشند»! «اصلی ترین مشکل اصلاحات این است که در کشور ما ایران هنوز خدا نمرده است»! «قلم فقها در طول تاریخ آغشته به خون اندیشمندان بوده است»! «راه و بینش امام خمینی باید به موزه تاریخ سپرده شود»! «ائمه معصومین هم قابل نقد هستند»! «این نظریه که سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست است، زائیده افکار عامیانه است»! «امام حسین قربانی خشونت جدش درجنگ های صدر اسلام شد»! «مظاهر دینی مانند حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است»! «جوانانی که به مسجد می روند و کتاب های مذهبی می خوانند از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند»! «مبارزه با اسرائیل مبنای فقهی و حقوقی ندارد»! «اثبات حق حاکمیت به معنای حقوقی آن برای خدا اشکالات فراوانی دارد»! «دستورات طالبان و قوانین مصوب در ایران از یک کاسه است»! «اندیشه ارزش گرایی اسلامی از سنخ تفکر طالبان است»! «امام را باید نقد کرد»! «انزوا و عقب افتادگی ثمره دو دهه انقلاب است»! «قرآن قابل نقد است»! و...

موارد فوق، فقط اندکی از بسیارها و بخش کوچکی از هزاران نمونه مشابه دیگر است که مدعیان اصلاحات طی 8 سال حاکمیت بر دولت و مجلس، در مقاله ها، مصاحبه ها، سخنرانی ها و سمینارهای خود علیه خدا، رسول خدا(ص)، ائمه اطهار(ع)، اسلام، انقلاب، امام(ره)، نظام، مردم و... بر زبان و قلم خویش آورده اند و تمامی آنها به صورت مکتوب و مستند موجود و برای همگان قابل دسترسی است.

نکته قابل توجه آن که تقریباً تمامی مدعیان اصلاحات از این نظرات و دیدگاههای زشت و پلشت حمایت کرده و یا بدون اعتراض و موضع گیری از کنار آن گذشته اند و در این میان سکوت همراه با حمایت برخی از اعضای مجمع روحانیون مبارز که یکی از گروه های اصلی در جبهه موسوم به اصلاحات بوده اند، بسیار سؤال برانگیز و غیر قابل توجیه است و معلوم نیست چگونه می توان پذیرفت افرادی در کسوت روحانی - و بعضاً با سوابق انقلابی- و ادعای اعتقاد به مبانی اسلام و انقلاب در مقابل اینهمه اهانت و پلشتی علیه خدا و پیامبر و ائمه و اسلام وانقلاب و امام نه فقط سکوت کرده و کمترین عکس العملی نشان ندهند، بلکه با اهانت کنندگان ائتلاف حزبی و سیاسی نیز داشته باشند؟! مخصوصاً آن که این هجوم بی شرمانه به مبانی اسلام و انقلاب در خلوت و به طور پنهانی صورت نگرفته که آقایان بتوانند سکوت در برابر آن و یا حمایت از اهانت کنندگان را به بهانه «بی خبری» توجیه کنند. همه این مواضع ضد اسلامی و ضد انقلابی در روزنامه ها و نشریات زنجیره ای متعلق به جبهه اصلاحات چاپ و منتشر شده و این نشریات و گردانندگان آن به صراحت و آشکارا مورد حمایت و پشتیبانی مالی و سیاسی گروههای مدعی اصلاحات- از جمله مجمع محترم روحانیون مبارز- بوده است. بنابراین چگونه است که اگر بخشدار فلان نقطه دور افتاده کشور، سخنی برخلاف حزب و گروه آقایان بر زبان می آورد، بلافاصله علیه او موضع گرفته و به جرم این که «اصلاحات را درک نکرده است» از کار برکنارش می کردند، اما در مقابل اهانت آشکار و صریح همفکران و هم حزبی های خود به اسلام و امام و انقلاب، از یک اعتراض خشک و خالی هم دریغ می ورزیدند؟! البته برخی از آنان، از جمله جناب آقای کروبی در مواردی با اینگونه اهانت ها به شدت برخورد می کرد و حتی در نمونه ای از این برخوردها از محافل آمریکایی و اسرائیلی به عنوان خاستگاه احتمالی تبلیغات سوء مدعیان اصلاحات یاد کرده بود و این روزها نیز آشکارا می کوشد با سایر گروه های مدعی اصلاحات مرزبندی روشن و مشخصی داشته باشد.

2-اکنون با سوابقی که فقط به گوشه ای از آن اشاره شد به آسانی می توان پاسخ این دو پرسش را یافت. اول؛ آن که چرا آمریکا از جبهه اصلاحات حمایت می کند؟و دوم این که چرا مدعیان اصلاحات به مدافعان خط مبارک امام(ره) حمله می کنند؟

الف: درباره پرسش اول باید گفت، مقامات آمریکایی و شخص بوش علی رغم کینه عمیقی که از اسلام، انقلاب و امام راحل(ره) دارند، وظیفه خود می دانند آشکارا از جبهه اصلاحات حمایت کنند تا آنجا که رئیس جمهور آمریکا در نطق سالانه خود به دولتمردان و سرمایه داران بزرگ آمریکایی که نگران شکست های پی در پی اصلاح طلبان در انتخابات ایران بودند، اطمینان می دهد همه امکانات خود را برای حمایت از این جبهه به کار گیرد... چرا...؟!

ممکن است اصلاح طلبان ادعا کنند حمایت آشکار بوش از آنها برای بدنام کردن این جبهه بوده است که باید گفت؛ اگر مواضع و عملکرد جبهه اصلاحات با مواضع و خواسته های رسماً اعلام شده آمریکا همخوانی و انطباق نداشت، ادعای اصلاح طلبان قابل قبول بود ولی در حالی که مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات با خواسته های آمریکا انطباق کامل دارد، حمایت دولتمردان آمریکایی از مدعیان اصلاحات نه فقط تعجب آور نیست، بلکه این حمایت توضیح و علت کاملاً روشنی نیز دارد. مگر آمریکا بینش و منش حضرت امام(ره) را اصلی ترین دشمن خود نمی داند؟ بنابراین وقتی اصلاح طلبان این بینش و منش و خاستگاه آن یعنی اسلام ناب محمدی(ص) و پیامبر خدا (ص) و ائمه معصومین(ع) را مورد هجوم قرار می دهند، بدیهی است که آمریکا این جبهه را دوست و حامی خود تلقی کند که می کند.

ب: و اما با توجه به شرح مستندی که از مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات ارائه شد پاسخ پرسش دوم یعنی انگیزه مدعیان اصلاحات از حمله به مدافعان بینش و منش حضرت امام(ره) نیز بی نیاز از توضیح است و کسانی که آشکارا از بینش و منش امام راحل(ره) به عنوان مانع اصلاحات موردنظر خود یاد می کنند بسیار بدیهی است که مدافعان خط مبارک حضرت امام(ره) را دشمنان سیاسی خود تلقی کرده و روشنگری های عالمانه و مستند آنان را یکی از عوامل اصلی رویگردانی مردم از جبهه اصلاحات بدانند و از آنجا که بسیاری از سرکردگان جبهه مدعی اصلاحات نشان داده اند فقط به قدرت سیاسی آنهم برای بهره گیری بیشتر از چرب و شیرین دنیا می اندیشند، تمامی عواملی که مانع رسیدن آنها به قدرت باشد-از جمله روشنگری های دانشمندی مانند آیت الله مصباح یزدی- را به چشم دشمن می نگرند!

بدیهی است که در این میان، نمی توان نقش عوامل دیگری نظیر کج فهمی، کم سوادی، حسادت، تعصب های کور حزبی و امثال آن را نادیده گرفت.

3-نگاهی گذرا به سخنان عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در حسینیه اعظم اصفهان به وضوح نشان می دهد که اظهارات وی مجموعه ای از دروغ بافی، فحاشی، وارونه نمایی و عقده گشایی کور علیه آیت الله مصباح یزدی است و این برخورد ضمن آن که از کم سوادی و فقدان آگاهی دینی و سیاسی سخنران حکایت می کند، نشانه عصبانیت مشارالیه از دفاع جانانه، دائمی و عالمانه آیت الله مصباح یزدی از خط مبارک حضرت امام(ره) نیز هست!

عضو مرکزیت مجمع روحانیون مبارز در حالی آیت الله مصباح یزدی را به دوری از خط امام(ره) متهم می کند که آیت الله مصباح در میان بزرگان حوزه، مبارزان قبل از پیروزی انقلاب و توده های مردم به دفاع از بینش و منش امام راحل(ره) و مخصوصاً مخالفت علمی و مستند با تفکر جدایی دین از سیاست، شناخته می شود و صدها جلد کتاب و جزوه، هزاران ساعت سخنرانی و مصاحبه مکتوب و مضبوط ایشان گویاترین گواه آن است. آقای مدعی اصلاحات آیت الله مصباح را به رئیس فرقه مصباحیه! و مشابه طالبان معرفی می کند! و عمداً فراموش می کند که حزب ایشان هنگام حمله آمریکا به افغانستان از گروه طالبان به عنوان یک جریان انقلابی! یاد کرده و پیشنهاد حمایت از گروه طالبان در جنگ با آمریکا را داده بود! یادتان که نرفته؟! و یا عمداً فراموش کرده است که هم حزبی های ایشان به تبعیت از آمریکا و اسرائیل نوشته بودند جمهوری اسلامی ایران -یعنی یادگار امام راحل(ره)- همطراز طالبان است!! و یا به عمد از خاطر خود برده اند که در اوج حملات ناجوانمردانه مدعیان اصلاحات به بینش و منش حضرت امام(ره) و در حالی که همین آقای مدعی اصلاحات و دوستان هم حزبی او، از این حملات حمایت کرده و یا در مقابل آن سکوت کرده بودند، آیت الله مصباح یزدی در سلسله مباحث خود در نمازجمعه تهران به دفاع مستند و عالمانه از بینش سیاسی و معرفتی حضرت امام(ره) پرداخت و در همان حال طعنه های امثال سخنران حسینیه اعظم اصفهان و دوستان هم حزبی او را به جان خرید و دست از عقیده راسخ خود به راه امام(ره) نکشید...

حالا باید از این آقای مدعی اصلاحات پرسید؛ حضرتعالی و دوستان هم حزب و جبهه تان که بسیج را عامل خشونت می دانستید و فریاد «توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد»! سر می دادید و معتقد بودید بینش امام باید به موزه تاریخ سپرده شود! و... خط امامی هستید؟ یا آیت الله مصباح که هزاران ساعت سخنرانی در محافل و مجامع مختلف و از جمله در جمع بسیجیان برای تبیین و ترویج خط امام(ره) داشته است؟! اسناد موجود را که نمی توانید انکار کنید. راستی! یادتان هست امام راحل(ره) درباره همین بسیج- که حزب شما آنها را عامل عقب افتادگی و خشونت می داند!- فرموده بود: «من به دست و بازوی بسیجیان بوسه می زنم و به این بوسه افتخار می کنم» و یادتان نرفته که همان بزرگوار گفته بود: « از خدا می خواهم با جمع بسیجیان محشورم فرماید»... خجالت نکشید! توبه کنید!

حسین شریعتمداری

دبیر کل مشارکت از اختلافات درونی می‌گوید

محسن میردامادی دبیرکل حزب مشارکت دیروز برخی جزئیات مربوط به اختلافات درونی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم را بازگو کرد. میردامادی که با «نوروز» ارگان اینترنتی حزب خودش گفت وگو می کرد تاکید کرده است که حزب مشارکت در انتخابات زمستان 86 به منظور «حفظ انسجام مجموعه ائتلاف «از برخی تصمیم های درونی خود صرف نظر کرد. وی به عنوان نمونه به این مورد اشاره کرده است که «مثلاً در حوزه انتخابیه تهران نظر حزب مشارکت این بود که لیست ندهیم و نامزدهای باقی مانده به شهرستان ها منتقل شوند اما نظر مجموعه ائتلاف ارائه لیست در تهران بود و ما هم طبعاً همراهی کردیم». دبیرکل حزب مشارکت ادامه داده است: «در مرحله بعد نظر ما این بود که در تهران لیستی مجموعاً 10 نفره بدهیم ولی باز نظر جمع ارائه لیست کامل در تهران بود و ما هم همراهی کردیم».

میردامادی توضیح نداد ائتلاف مورد نظر حزب مشارکت که این همه برای حفظ آن هزینه شد نهایتاً چه دستاوردی داشته است؟